Friday, May 26, 2006

کوی خون

دوباره کوی دانشگاه, دوباره مردمی که لال میشوند و به کنج خانه هایشان میخزند, دوباره لباس شخصیها, بار دیگر باطوم وپلیس ضد شورش, دوباره ریشوهای کثافت, دوباره خون, شعار و لباس خونین دانشجو, اینک اعتراض,تحصن, اعتصاب غذا, دوباره پرتاب دانشجوئی از طبقه چندم و باردیگر دانشجوئی که برای مدتها مفقودالاثر میشود و..............همه جا بوی مرگ میدهد آیا روزی خواهد آمد که آفتاب آزادی در این سرزمین طلوع کند
کوی دانشگاه تهران به همراه تعدادی از دانشگاههای شهرستانها مانند 18 تیر بار دیگر آبستن اعتراضات و تجمعات تعداد زیادی دانشجو شده است و میدانیم مانند دفعات پیشین مردم ساکت می مانند و این دانشجوی بیگناه است که در راه آزادی وطن جان و تمام هستی خویش را فدا میکند
هیچ کس حمایت نخواهد از جوامع بین المللی گرفته تا مردم کوچه بازار این کشور, این تنها به رغم عدم اطلاع رسانی نیست باور کنید که همه جا بوی خیانت می دهد و این تنها جوانان خام و ناپخته این سرزمین هستند که با تمام خلوص جان خود فدای آزادی می کنند
نمیدانم چه بر سر دانشجویان می آورند نمیدانم در این شبها آنها چگونه سر می کنند در حالیکه من و تو به راحتی سر بر بالین می گذاریم وشبی را به صبح می رسانیم
امشب حادثه ای برایم رخ داد شاید بد نباشد گفتنش تا تصویری بسیار تار از آنچه که بر سر دانشجویان می آید برای شما تداعی کند توسط یک ریشوی بو گندو بی هیچ دلیل خاصی دستگیر شدیم پس از مدتی در کلانتری همراهم از معرکه گریخت من را به جای او به بازداشتگاه انداختند بی شرف آنچنان به درون بازداشتگاه هلم داد که فکر میکرد قاتل پدرش را گرفته
از پشت میله ها مواظب حرکات و رفتار افسر تحقیق بودم البته به حایش یک استوار بیشعور نشسته بود در حال بازی با موبایلش بود دهانش را که باز می کرد میشد فهمید که سالهاست مسواک را لمس نکرده
یک نفر را به دلیل نداشتن گواهینامه موتور گرفته بودند وارد شد, موتورش را گرفته بودند مدام آه و ناله می کرد
استوار: اسم
جوان باز آه ناله میکرد :جناب سروان من مستاجرم
پس از مدتی استوار چلغوز از کوره در رفت داد زد: چقدر کس وشعر میگی ببند دهت رو دیگه
بازجوان آه و ناله میکرد جناب سروان این وسیله نون درآوردنمه, تو رو خدا بزارین برم
اینبار استوار گاگول داد زد: اگه یکبار دیگه کس و شعر بگی اینجا اونقدر میزنمت تا صدای سگ کنی

واقعا که فکر میکردی طلب باباش رو داره و این تنها رفتارشون با یک متخلف راهنمائی و رانندگی بود
بماند چند نفر آمدند و با آنها به همین روال رفتار کرد و برای بنده چقدر کرکری خواند که امشب تا صبح اینجا نگهت میداریم و یا اصلا به بازداشتگاه زیرزمین تو را خواهیم برد و سعی داشت تا انگ جرمی را به من به زور ببندد که در نهایت با ترفندی توسط همان دوست آمدم بیرون
اما حالا تصور کنید با یک دانشجو که علیه این نظام شعار میدهد چگونه رفتار خواهند کرد
به یاد احمد باطبی و حادثه 18 تیر افتادم در آن قسمت که به قاضی دادگاه چنین نوشته بود

پس از بازداشت نوشته خود احمد باطبی
چند ساعت بعد از آنها خواستم که مرا به دستشوئی ببرند بعد از طی مسیر طولانی به دستشوئی رسیدیم و وقتی که خواستم دستشوئی بروم نگذاشتند در را ببندم. گفتند که تو خودت را می کشی, باید ما تو را نگاه کنیم باید درب باز باشد و وقتی که با اعتراض من مواجه شدند گفتند که تو باید کارت را انجام دهی و درب باز باشد. من انصراف خود را ازدستشوئی رفتن اعلام کردم ولی آنها گفتند حتما باید به دستشوئی بروی و درب باز باشد و سعی کردند بزور کمربند مرا باز کنند. من مقاومت کردم و بناچار به صورت یکیشان کوبیدم. آنها مرا به داخل یکی از دستشوئی ها بردند که چاهش بند آمده بود و آب گند آن در کاسه توالت پر شده بود. آنها سرم را در گنداب توالت فرو کردند آنقدر این کار را ادامه دادند که سرانجام گندآب از بینی و دهانم به داخل گلویم پائین رفت و تا ساعتها از شستشوی صورتم جلوگیری کردند. بطوریکه چند روز بعد هنگام بازجوئی یک از بازجوها متوجه بوی تعفن موها و چشم بند شد و به من اجازه داد که حمام کنم و چشم بندم را عوض کنم.در حین بازجوئی بارها تهدید به اعدام خود و خانواده ام, شکنجه, تجاوز و زندان طویل المدت شدم

امشب دلم گرفته دستم از همه چیز کوتاهه, یکی نیست به فریاد دانشجو برسه, مگه شما همون مردمی نیستید که صبح تا شب آلت مبارکتون رو حواله خوار مادر خامنه ای می کنین پس چرا مردین؟کدوم گوری هستین؟

احتمال درگيري شديد در دانشگاه تهران
اخبار درگیری های کوی
برخی دیگر گزارشها جمع آوری شده توسط گروه ایران امروز


دیشب سه شنبه ساعت نه شب در حدود 3000 نفر از دانشجویان خوابگاه دانشگاه
تهران در اعتراض به کشتار در تبریز , اخراج دانشجویان و استادان از دانشگاه ، امنیتی شدن فضای دانشگاه در فضای کوی به تجمع و اعتراض دست زدند. این اعتراضات تا صبح ادامه یافت و در ساعات اولیه روز بود که نیروهای انصار به مانند واقعه 18 تیر و با کمک پلیس به کوی ریخته و دانشجویان را به طور وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار دادند. در این حادثه دهها دانشجو بازداشت و چندین تن از دانشجویان مجروح شدند که حال یکی از انان که در اثر ضربه آجر به سر مصدوم شده است ، بسیار وخیم است . گفته شده است که به دانشجویان مصدوم در بیمارستان اجازه ترخیص داده نشده و پلیس با همکاری بیمارستان ایشان را بازداشت کرده است .
در پی وقایع کوی بیش از هزار تن از دانشجویان دانشگاه تهران امروز ظهر در دانشگاه حقوق جمع شدند و در اعتراض به وقایع اخیر کوی و کشته شدن دهها تن در تبریز تجمع برگزار نمودند . گفتنی است که دانشجویان پیراهن خونین دانشجوی مصدوم در کوی را به دست گرفته بودند تا توحش عناصر جمهوری اسلامی را به تمامی دانشجویان نشان دهند. این تجمع منجر به تعطیلی تمامی کلاسهای دانشگاه شد . ابعاد این تجمع بسیار گسترده بود و به تمامی دانشکده های محوطه کشیده شد .در این تجمع نیز میان نیروهای شبه نظای دانشگاه و دانشجویان درگیری رخ داد و طی آن بسیاری از شیشه های ساختمان های دانشکده شکسته شد . امشب دانشجویان در خوابگاه کوی به تجمع خود ادامه خواهند داد
مرکز خبری
کمیته تشکیلات کل کشور حزب کمونیست کارگری ایران • حکمتیست
٢٤ مه ٢٠٠٦ • ٣ خرداد ١٣٨٥


در ادامه تجمعات دو روز گذشته در دانشگاه تهران سه شنبه شب دانشجویان این دانشگاه اقدام به برگزاری تجمعی در کوی واقع در محله امیر آباد تهران کردند. طبق خبرهای رسیده تعداد این دانشجویان به 1500 نفر می رسید و یکی از دربهای این خوابگاه دانشجوئی شکسته شد و پس از آن تعدادی از دانشجویان به خارج از کوی رفته پس از آن نیروهای ضد شورش یک بار وارد کوی شده وپس از مانور دادن از کوی خارج گردیدند.
ورود نیروهای پلیس به دانشگاه و خوابگاههای دانشجوئی سابقه ندارد و در درگیریهای سالهای گذشته نیز همواره پس از گسترش درگیریها و شدت گرفتن بحران صرفا نیروهای لباس شخصی با حمایت پلیس وارد اماکن دانشجوئی می شدند اما در طی روزهای گذشته نیروهای پلیس وارد دانشگاه شدند. این امر در روزهای گذشته در دانشگاه تهران وامیر کبیر نیز اتفاق افتاده بود.
این تجمع پس از ساعاتی به درگیری با نیروهای لباس شخصی منجر شد که بر اثر آن تعدادی بسیاری از دانشجویان مضروب شدند وهمچنین یکی از دانشجویان از یکی از ساختمان ها به پائین پرتاب گردیده است که این عمل منجر به شکسته شدن استخوان های وی گردیده است. و حداقل 20 نفر به وسیله آمبولانس به مراکز درمانی منتقل گردیدند. همچنین تعدادی از نیروهای لباس شخصی از پشت کوی وارد خوابگاه شده و حداقل 7 تن از دانشجویان را بازداشت کردند.
در حال حاضر کوی دانشگاه کاملا در محاصره نیروهای ضدشورش و یگان ویژه می باشد و حضور نیروهای لباس شخصی در اطراف کوی کاملا محسوس است.
بنابر اخبار امروز( چهارشنبه) دانشگاه تهران تعطیل می باشد.
گفتنی است که ظهر امروز(چهارشنبه) دانشجویان دانشگاه امیر کبیر مجددا تحصن خود را آغاز خواهند نمود و شایان ذکر است که شب گذشته دست کم 100 نفر از دانشجویان این دانشگاه شب را در صحن دانشگاه به سر بردند. همچنین امروز دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی نیز تجمعی را در اعتراض یه حوادث اخیر کشور در دانشکده روانشناسی این دانشگاه برگزار خوهند کرد دانشجویان این دانشگاه روز گذشته نیز تجمع مشابهی را در دانشکده ادبیات وزبانهای خارجه برگزار کردند
مرکز خبری
کمیته تشکیلات کل کشور حزب کمونیست کارگری ایران • حکمتیست
٢٤ مه ٢٠٠٦ • ٣ خرداد ١٣٨٥

در جریان اعتراضات دیروز و دیشب کوي دانشگاه تهران ١٥نفر از دانشجويان مفقود و ٧٠ نفر زخمي شده اند
در پی اعتراض‌های دانشجوئی در کوی دانشگاه تهران، نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی سه‌شنبه‌شب به کوی دانشگاه وارد شدند و درگیری‌ها در این منطقه تا صبح چهارشنبه (امروز) ادامه داشت. خبرگزاری جمهوری اسلامی به نقل از فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ، مرتضی طلائی گزارش داد در این درگیری‌ها، هیچیک از دانشجویان معترض بازداشت نشدند، اما چنانکه علی نکونسبتی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در مصاحبه با رادیوفردا می‌گوید، دست کم 15 تن از دانشجویان در جریان این درگیری‌ها مفقود شدند. وی به این سئوال پاسخ می‌دهد که علت اصلی اعتراض دانشجویان چه بود؟
علی نکونسبتی (عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، تهران): دانشجویان به کمیته انتظامی، برخورد بد حراست، و بستن فضای دانشگاه‌ها و تغییر فضای اداری دانشگاه اعتراضاتی داشتند. احضار دانشجویان به کمیته‌های انتظامی هم مزید بر علت شده و این تجمعات ادامه پیدا کرد و دیروز هم ادامه داشت تا اینکه دیشب در کوی دانشگاه همه اینها با هم پیوسته شد و حادثه دیشب را پدیدار کرد. دانشجویان در مجموع به رفتارهای آقای عمید (زنجانی، رئیس دانشگاه تهران) معترض بودند و به خاطر همین روز به روز تجمع زیادتری برگزار شد و جمعیت تقریبا به دو سه هزار نفر می‌رسید که با حمله نیروهای امنیتی و لباس شخصی به زدو خورد شدیدی کشیده شد و حداقل آنطور که بچه‌ها می‌گویند 15 نفر ربوده شدند و بیش از 70 نفر زخمی شدند.
کیوان حسینی (رادیو فردا): سردار طلائی فرمانده نیروی انتظامی تهران می‌گوید تعداد زیادی از نیروهای پلیس هم زخمی شدند. آیا دانشجوها به طرف پلیس سنگ پرتاب کردند و آیا اساسا درگیر شدند با آنها؟
علی نکونسبتی: اصولا کلوخ‌انداز را پاسخ سنگ است. ایشان الان توضیح بدهند که در کجای دنیا نیروی حفاظتی و امنیتی می‌آید سنگ پرتاب می‌کند به جمع دانشجویان که متقابلا دانشجویان مجبور شوند به طرف آنها سنگ پرتاب کنند؟ شیوه‌های نوین کنترل حفاظت از دین مردم پرتاب سنگ است که اگر این است ایشان حق دارند اگر غیر از این است که فکر می‌کنم هدف‌ها مشخص باشد. اصولا به چه مجوزی نیروهای لباس‌شخصی درگیر می‌شوند با دانشجویان؟ وارد کوی می‌شوند؟ یک سری را می‌ربایند پیش از گفتگو و عمل انسانی؟
ک.ح.: آیا نیروهای انتظامی هم شب گذشته وارد کوی دانشگاه شدند و با دانشجوها درگیر شدند یا فقط بیرون کوی در خیابان جانبی کوی با دانشجوها درگیر بودند؟
علی نکونسبتی: مجموعه نیروهای انتظامی و لباس شخصی بودند. هیچکس نمی‌تواند بیرون نیروهای انتظامی و لباس شخصی تفکیک قائل شود که کی بوده و کی نبوده.
ک.ح.: می‌توانید به ما بگوئید که تعداد نیروهای پلیس و امنیتی چند نفر بودند؟ تعداد دانشجویان چند نفر بوده؟
علی نکونسبتی: واقعا مشکل است که گفت چقدر دانشجو بوده و چقدر نیروی پلیس بودند. پلیس‌ها از بیرون آمده بودند و یقینا بالای دویست نفر بودند ولی خوب، پشت درخت، پشت دیوارها، سنگ پرتاب کردن‌ها، اینها نمی‌گذارد تخمین درستی شما داشته باشید. نیروهاشان سیال هستند. به همین خاطر نمی‌شود جمع آنها و تعداد را بگوئید اما نفس حمله به کوی دانشگاه برای بار سوم در چند سال اخیر صورت گرفت.
ک.ح.: فضای خود دانشگاه تهران و فضای کوی الان چطور است؟
علی نکونسبتی: دانشجوها دارند همچنان اعتراض می‌کنند نسبت به مسائل اخیر و تظاهرات ادامه دارد. کوی ولی امروز الان آرام آست و طبیعی هم هست. رفتند دارند در دانشگاه حرکت می‌کنند

Friday, May 19, 2006

هیجده ماه می

هیجده ماه می روز بزرگداشت آن یار فیلسوف و دانشمند نیشابوری حکیم عمر خیام است و من بر حدیث این سرور گرانمایه سر تعظیم فرود می آورم تا یکبار دیگر این نقد بگیرم و آن نسیه بدارم و شبی را به یاد او تا به صبح باده نوشانوش بزنم و پیمانه روی پیمانه و این بدانم که عمر جاودانی در حقیقت همین است و بس و جوانی حاصلی نخواهد داشت جز دمی زندگانی خوش
پس با شادکامی خویش فرامین سرور همه میخوارگان به جای آوریم و دل و جان و جام و باده در رهن شراب بگذاریم و فارغ از امید رحمت و بیم عذاب کوچکترین لطمه ای بر آستان مبارک این سرور گرانقدر نزنیم و سوای آنچه که نیست دلخوش نکنیم به آینده پس از مرگ که خیالی بیش نیست
و این لباس نیرنگ و حیله از تن ملا و مفتی شهر در آوریم تا او را رسوا کنیم

و اما کسی را که زهره عمل به آن درآمد که بر این مقاله راندم نباشد او را راهی نیست برای کشف معرفت دانشمند و فیلسوف نیشابوری , و تا طعم مستی نچشی محال است بتوانی تعبیر این رباعیات چیستی و چگونگی را کردن
حال تو خود از آن رباعیات دروغین برای خودت بساز و بیاور, و مراد از می و معشوق را الهی بدان

حکیم عمر خیام نیشابوری فیلسوف, ریاضیدان و ستاره شناس بزرگ ایرانی, شخصیتی که اکثریت مردمان باصطلاح فرهیخته این سرزمین از او بیش از مثلث معروفش نشناختند و نمی شناسند
دانشمند بزرگ ایرانی شخصیتی که هنوز بسیاری از مسائل ریاضیاتش لاینحل باقی مانده و نظرات فلسفی او هنوز بر سر زبانهاست, اگر در این دیار کهن آفت زده آریائی درباره او بپرسی تا حدودی همه صمُ و بکم می شوند اما تا بگوئی تقی و نقی و حسن و حسین که بودند هر کس از خودش شروع می کند به قصه ساختن و چرندبافی و این در صورتی است که تمام آنچه می گویند حتی ذره ای با تاریخ همخوانی ندارد و این همان چرندیات ملای تهی مغز محل است که هجره دروغ و تزویر برای این مردمان عوام به راه انداخته تا مانند انگلی خون ایشان در شیشه کند و بدون هیچ زحمتی حاصل دسترنجشان را به جیب بزند
کاش در عوض پر کردن مغزهایشان از اراجیف بیشتر آنها را با این بزرگان تاریخ ایران آشنا می کردیم و دیوانگانی که آن روزها نامشان امام محمد غزالی بود و امروز سید علی و هزران روانپریش دیگر را به زیر می کشیدیم تا بزرگانی چون عمر خیام را زندیق نخوانند و تهدیدشان نکنند
و حال باید بنشینیم و بگذاریم همین مردمان سرزمینهای کفار از چند صد سال پیش بر روی آثار این دانشمند بزرگ به نقد و بررسی بپردازند و آن را به چندین زبان مختلف در همان دوران ترجمه کنند در حالیکه تو هنوز از مفتی محلتان باید روضه شب هفت عمه ات را بشنوی
این سخن می گذاریم و به مقاله ای که چندی پیش در باب سخنی از این بزرگوار خوانده ام می پردازیم
این مقاله بقلم دکتر وین دایر معروف است که توسط محمد رضا آل یاسین ترجمه شده

به مجّرد این که انگشت تو حرکت کرد و چیزی نوشت و به نوشتن ادامه داد نه زهد و تقوا و نه فهم و زیرکی تو می تواند نیم خط آن را باطل کند و نه اشک های تو می تواند کلمه ای از آن را بشوید و محو کند- عمر خیام 1122-1048
عمر خیام مدرس و منجم ایرانی است که اشعارش نمایانگر افکار او در زمینه الوهیت خیر و شر,روح,ماده و سرنوشت است
تقریبا هزار سال از تولد عمر خیام معروف ترین خیمه ساز, شاعر و منجم–که همه این ویژگیها را در داستانهای فلسفی و ارزشمندش متمرکز کرده –می گذرد.این رباعی خاص از رباعیات خیام شامل درسی است که هنوز پس از گذشت هزار سال از قدر و بهای آن کاسته نشده است, این کلمه های مشهور حاوی حقیقتی ظریف است که اغلب از دید و نظر مردم پنهان می ماند
یکی از شیوه های درک حکمت نهفته در این رباعی آن است که جسم خود را قایقی تندرو تصویر کنید که با سرعت چهل گره دریائی پیش می رود و شما در عقب قایق ایستاده و به دقت به آب نگاه می کنید.آنچه در این صحنه خیالی مشاهده می کنید خط و اثری است که قایق هنگام حرکت بر جا می گذارد.اکنون در چارچوب فلسفه و منطق سه پرسش قابل تامّل و تعمّق زیر پیش می آید
پرسش1-اثر به جا مانده از حرکت قایق چیست؟ به احتمال زیاد پاسخ می دهید: قایق پس از حرکت بر روی آب خط و اثری را به جا می گذارد
پرسش2-چه نیروئی قایق را به جلو می راند؟(قایق نمایانگر حرکت شما در مسیر زندگیست).پاسخ آن است که نیروی کنونی توسط موتور تولید می شود و چیز دیگری مسئول جلو راندن قایق نیست. به بیانی دیگر اندیشه هائی که در حال حاضر در ذهن شما فرآیند می شود جسم شما را به حرکت وا می دارد و نه هیچ چیز دیگر را
پرسش 3- آیا خط و اثر به جا مانده از قایق ممکن است آن را به حرکت در آورد؟ پاسخ به طور قطع منفی است.زیرا رد و خطی که پشت قایق به جا می ماند برای راندن قایق به جلو نیروئی ندارد. این تنها یک رد و اثر است و نه هیچ چیز دیگر, به مجرّد این که انگشتان تو حرکت کرد و چیزی نوشت و به نوشتن ادامه داد

یکی از تصورات پوچ زندگی ما آن است که پیوسته جامه دانی مملو از تجربه های ناگوار گذشته را با خود یدک می کشیم و آن ها را عامل و مسبب نابسامانی های امروز خود می شناسیم و بر این پندار ناصواب که خط و اثر به جا مانده از گذشته زندگی کنونی ما را به جلو می راند مهر تائید می زنیم
به هر حال شما خط و اثری از خود به جا گذاشته اید ضمن اینکه می توانید با مرور و بررسی این خط و اثر تجربه بیاموزید. ضرورت دارد به این حقیقت واقف شوید که برداشت و استنباط شما از این خط و اثر مسبب و مسئول زندگی کنونی شماست
بارها این عبارات نغز و ارزنده را شنیده ایم که "اوضاع و شرایط زندگی انسان را نمی سازد بلکه توانائی های او را آشکار می کند" اگر این کمبودها و کاستی های کنونی را به ناملایمات گذشته نسبت دهیم قید و بندهای دست و پا گیری را به خود تحمیل کرده و در این راه به جز تحلیل نیروها و تضعیف قوای جسمانی چیزی دستگیرمان نمی شود. در واقع ملامت گذشته به خاطر شرایط کنونی دستاویز شسته رفته ای است که به ما امکان می دهد از جسارت و ماجراجوئی ای که ضرورتی است برای پیش بردن قایق زندگی مان به جلو طفره برویم
کمبودهای ناشی از رفتار نامناسب والدین, اعتیاد و عادتهای مضر, ترس های واهی و بی اساس, فرصتهای از دست رفته, بد اقبالی, شرایط نامطلوب اقتصادی و حتی ترتیب و توالی تولد, جملگی ما را وسوسه می کند تا دنیا و روزگار و کائنات را به باد ملامت بگیریم و از بخت بد خود گله و شکایت کنیم
عمر خیام از مکان و زمان دیگر و با زمانی متفاوت به ما گوشزد می کند که گذشته نه تنها گذشته است بلکه ارزش مرور و یادآوری هم ندارد. اکنون بیائید با گوش کردن به عقل و حکمت عمر خیام گذشته را از ذهن خود پاک و دلبستگی عاطفی به آن را رها کنیم.ذهن خود را به زندگی امروزتان معطوف کنید. کمبودها و نابسامانی های کنونی زندگی را به گذشته نسبت ندهید.شما محصول و ثمره تصمیم های کنونی زندگی تان هستید و هیچ چیز گذشته در وضعیت کنونی تان تاثیر ندارد. پس گذشته را رها کنید و از تمام قدرت ذهن برای کامجوئی از این لحظه و آفرینش لحظه های عظیم سود ببرید

پ/ن
این تنها خلاصه ای از مقاله بود
نوش
برخیز زخواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم
کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد زمان که آبی بخوریم

حتما به اینجا واینجا سری بزنید
تا با نحوه برخورد با زنان این مرزو بوم آشنا شوید و باز هم آرام بنشینید

این هم نازنین آذرمهر فعال آزادیخواه در کانادا

به اینجا هم سری بزنید بد نیست
همچنین به این یکی هم سری بزنید واقعا جای تاسف داره

متن زیر مربوط به ایمیلی است که تازه به میل باکسم رسیده منظور از این ایمیل را کاملا نفهمیدم و فعلا میان رابطه افشاء اسرار و کمک مالی سردرگمم اگر کسی از این متن چیزی دستگیرش شد با ایمیل یا هر راه دیگری به بنده اطلاع دهد


Good day !
I pray to God that this message reaches you in good health.I am making this contact with you based on trust and confidence irrespective of the fact that we have not meet before and due to nature of the situation i found myself as a victim of Sudan political crises in my country which involved lost of my parent during the war between the government and rebel leader(John Garang) who died in a plane crash after 21 days of his sworn in as the first vice president.My name is Umar Yaman,from southern part of sudan.My late father Capt. Ausman Yaman was a bodyguard to the Rebel leader (John Garang).My father was murdered in cold blood latelast year 2004,while my mother died during the bombing of our village,Rahad Kabolong in western sudanese state of north Darfur.Iam contacting you based on a pitiable situation in which I found myself today.Please find a way to help me out and I will remain grateful.There is an information I would like you to keep very confidential.There is sum amount of money my late father deposited in a finance company for safe keeping before his death on the battle field by the Sudanese Millitary force.The squable happened as over the issue of mineral and allocation resource of diamond using his influence as opportunity to smuggle diamond to the neighbouring countries in exchange for money and other valuable assets. Presently,the money is $6.700.000 MilllionU.S.Dollars.I need your assistance for the withdrawal of the safe box and also transfer the money to your position for partnership investment in your country under your care.My father registered the beneficiary of the consignment with my name as his next of kin.The deposit documents are with me. What I would want you to do,is to assist me to get the funds withdrawn from the finance company,have the same transfered to your position with your name and thereafter offer you 20% from the total sum as your rewards for assisting me.Please there is no risk in this transaction.I will use the remain balance of the money for an investiment in your country for the future of my family.If you are intrested,and can maintain the very confidentiality of this transaction,you e-mail me immediately for the withdrawal of the fund.The Sudan government through it's various agents has confisticated all my late father known properties since his death.Go through bellow website to find more details of what my country have passed through.
http://news.bbc.co.uk/2/hi/africa/2134220.stm
Please reply immediately you receive this mail for further discussion to enable me nominate you and for you to be able to establish contact with the finance company on how the money can be transfered to your position once it leaves treasury department of the finance company.Thanks for your anticipated understanding and co-operation.Regards,
Umar Yaman.

Thursday, May 11, 2006

صحنه؟

صحنه نشریه ای دانشجوئی در یکی از دانشگاههای شهرمان است امّا زیاد نام آشنا نیست
هفته پیش شماره دوم این نشریه که پس از جندین ماه به خاطر شماره اوّلش بسته شده بود توسط شخصی به دستم رسید ابتدا فکر نمی کردم محتوای پر باری داشته باشد امّا پس از کمی خواندن دست خط نویسنده نکات بسیار مهّمی نظرم را جلب کرد بر همین اساس برآن شدم تا این دستنوشته ها را که نامش را گذاشته نشریه صحنه برای شما فارسی زبانان اینجا بیاورم
این نشریه پس از نوشتن متن آن با خودکار به تعداد محدودی فتوکپی گرفته می شود تا در دسترس بقیه دانشجویان قرار بگیرد لازم است همین ابتدا بگویم که بنده اصلا دانشجو نبوده و نیستم و این نشریه توسط شخصی در اختیار حقیر قرار گرفته است
به جز نام صحنه که با حروف بریده شده از روزنامه در بالای نشریه با یک علامت سئوال بزرگ مرتب شده است در جائی زیر این عنوان نوشته شده( فریزه نامه مستراح) و درست سمت دیگر نوشته (به مستراح خوش آمدید) و نکته بسیار جالب ادعیّه ایست تحت عنوان دعای ورود به مستراح با متن عربی و ترجمه فارسی
ترجمه فارسی آن چنین است
به نام خدا خدایا من پناه می برم به تو
از شیطانهای نر و ماده

قابل توجه شما دوستان که روی تمام این جملاتی که بالا گفته شد با یک قلم یا خودکار و یا شاید هم ماژیک نقطه گذاری شده است به گونه ای که به سختی قابل خواندن است
متن زیر در این نشریه دانشجوئی نوشته شده بود که برای شخص خودم بسیار خواندنیست

ای قوی سپید برخیز و برگیر
صحنه 6 ماه از فعالیت نشریاتی بازداشته شد
این حکمی بود که شورای فرهنگی دانشگاه پس از تعدیل حکم کمیته نظارت بر نشریات دانشگاه صادر کرد تا شاید این گونه مسائل بصورت کدخدامنشی و واسطه گری حل شود.لایه درونی حکم صادره تنها لغو موقت فعالیت بود. اما آیا این همه همه چیز بود؟
فعالیت انتقادی همواره مورد مواخذه و تهدید بوده است.کسانی که جلوتر از نوک بینی خود را نمی بینند در زندگی شان جز خوردن,خوابیدن,راه رفتن,قدم زدن,دویدن, نشستن,ایستادن,به مستراح رفتن,جنباندن فک به مثابه حرف زدن,سکس کردن و بسیاری از کارهای دیگر بجز فکر کردن را بصورت ریتمیک,مستمر و مداوم انجام می دهند قادر به تحمل مخالفت نیستند آنها می خواهند تا حدامکان همگان در سکوت و سکون باشند . زندگی در خلاء با انبوهی از مخدّرات مختلف زندگی برای آنها تلفیقی است از لذّت و.... هنر نیز در زندگی اینها تبدیل به کالائی شده که می توان به تعداد نامحدود تکثیر و دردسترس قرار گیرد کالای هنری نباید افراد را به کار ممنوعه یا همان اندیشیدن بکشاند بلکه باید مخدّری باشد که مخاطب را در زندگی ساختگی آنها غرق کند وگرنه باید معلوم گردد
تکرار مکرّر فعالیّت هائی محدود در هاله ای از رعب و وحشت و لذّت ساختگی ارمغان آنها برای انسانهاست هر کس خلاف این سیکل فاسد و خراب اقدام کند باید ساکت گردد.نباید بگوید, بنویسد و حتّی فکر کند کاغذ سفید را نباید به تراوشات ذهنش آلوده کند,آری این است انسانی که آنها می خواهند این است تفّکری که آنها می پسندند و این است نشریه ای که به آنها آسایش می دهد
امّا!
ما اینگونه نیستیم. ما این اجبار را بر نمی تابیم
منتظر شماره بعدی صحنه باشید با همه سانسورهایی که بر پیکرش می کوبند. اما باز مقاومت می کنیم

مدیر مسئول: مزدک پاکزاد

پ/ن
امشب با دوستی در حال بحث و مناظره بودم بیچاره ادعای روشنفکری و بیخدائی هم دارد به او گفتم اگر دانشجوی خانه کارگر بودی مانند بقیه اعضا باید در راهپیمائی روز کارگر شرکت میکردی و به تهران می رفتی
عمدا روی کلمه باید تکیه کردم تا نظرش با حقیقت درونش مطابقت پیدا کند
فورا گفت به هیچ عنوان شرکت نمی کنم اصلا به من چه
فکر کردم با اصل و پایه اعتراضات کارگری مشکلی دارد
پرسیدم به چه دلیل
گفت این مردم حقشان است لیاقتشان بیشتر از این نیست
واقعا تاسف خوردم یعنی انسان دوستی کجا میرود این کدام وجدان است که اینگونه خودش را به خواب غفلت زده است
تو چشمهایت را بر روی کودکی می بندی که شبها گرسنه می خوابد و فقر را که بزرگترین عامل بدبختی بشر است نیک می شماری
چون تو و دیگر هم کیشانت در آسایش نسبی که در نظرتان آسایش است به سر می برید
تو خودت را مخالف اعدام هم میدانی برایت متاسفم
با همه شما هستم که اینطور اندیشه می کنید و خودتان را به خواب زده اید و چشمهایتان را بر روی همه چیز و همه کس به راحتی می بندید
پس چون تو تحت شرایطی نیستی تا مرتکب جرمی شوی باید این را هم اضافه کنی که اعدام عمل خوبیست
پس هر عملی که قانون بر علیه منافع ما تصویب کرد و به ثبت رساند عملی زشت است
درست همان لحظه بحث هزینه دانشگاه را به میان آورد و از سنگینی هزینه نالید نگاهش کردم و حالم از او به هم خورد

_______________________________________________________________
IMPORTANT

تنها چند روز دیگرفرصت برای نجات جان فیض مهدوی باقیست

ولی الله فیض مهدوی جوان آزادیخواه هم اکنون در زندان گوهردشت مرگ را انتظار می کشد
نامبرده تنها به صرف داشتن عقایدش محکوم به مرگ شده است و تا چند روز دیگر یعنی بیست و شششم اردیبهشت قرار است به چوبه دار آویخته شود
از روزی که قرار شد پرونده هسته ای رژیم به شورای امنیت فرستاده شود حکومت سر تا پا کثافت و خونخوار ملایان دست به اقدام گسترده جهت اعدام زندانیان بخصوص زندانیان سیاسی زده است
و با این عمل سعی در نشان داد افسارگسیختگی خودش از فرامین حقوق بشری و پیمانهای بین المللی دارد

و می خواهد ثابت کند او اگر بخواهد می تواند در مقابل دنیا بایستد و همچنان ناهنجار باقی بماند و اصول مذبوحانه خودش را بدون واهمه از سازمانهای جهانی پیش ببرد
امروز ولی الله فیض مهدوی جوان بیست و هشت ساله خودش را برای مرگ و بوسه بر طناب دار آماده می کند
هموطنان کوچکترین کمکی که می توانیم بکنیم دست زدن به یک اعتراض گسترده بر علیه این عمل بسیار زشت و غیر انسانیست
تا با اعتراض خود سبب افزایش فشارهای بیشتر بین المللی برای نجات جان یک انسان بیگناه باشیم


پیام دّوم ولی الله فیض مهدوی از زندان گوهر دشت
من ولی الله فیض مهدوی که در مهرماه 1380به اتهام پیوستن به سازمان مجاهدین خلق در
عراق و اقدام علیه امنیت کشور دستگیر شدم . چون من یک زندانی عقیدتی هستم و اقدام تروریستی علیه حکومت انجام نداده ام و فقط صرف داشتن عقیده ام در داخل زندان به سر می برم از تمام افراد آزادی خواه و سازمان های حقوق بشری می خواهم که از اعدام من ممانعت به عمل بیاورند و جلوی این عمل غیر انسانی حکومت را بگیرند


روزگار مرگ انسانیت است
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر-حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام, زهرم در پیاله, اشک و خونم در سبوست
مر گ او را از کجا باور کنم؟

فریدون مشیری




  • پتیشن برای نجات جان ولی الله فیض مهدوی

  • فیض مهدوی1
  • فیض مهدوی2
  • فیض مهدوی3
  • فیض مهدوی4

  • فیض مهدوی5

  • فیض مهدوی6


    صدای ولی الله فیض مهدوی از درون زندان






























  • Friday, May 05, 2006

    بابا نان نداد

    همچون برّه ای دنبال مادرش او پشت سر پدر در میان تاریکی و مه صبحگاهی می دوید چکمه های نارنجی رنگش از شبنم روی علفها و بوته های لوبیا خیس شده بود .هنوز ده سالش تمام نشده بود, دختری نحیف و لاغر, کار هر روزشان همین بود وقتی که بقیه همسن و سالانش در خواب به سر میبردند او به قول خودش خروس خوان به همراه پدر از خانه خارج میشد تا بعد از طی چندین فرسخ راه به مزارع پنبه ای برسند که شب پیش قول جمع آوری پنبه هایش را به ارباب داده بودند
    بیش از دوازده ساعت کار و جمع آوری مقداری پنبه تا هنگام تاریکی و خوردن تکه ای نان بیات که بخت و روزگار اگر یاری میکرد و گوجه ترش و ریزه ای در میان بوته های پنبه پیدا میشد مزه و طعمی دگر به نانشان میدهد بطوری که تا شب از شر سکسکه راحت شوند, تیغ آفتاب از طرفی عطش دخترک را بیشتر میکرد, با آن پاهای ضعیف و کوچکش بالای جوی آب کنار مزرعه می ایستاد و و مانند آهوئی تشنه در بیابان لبانش را در آب فرو میکرد و در آن حالت واژگون آب مینوشید
    آنسوی دگر جمعیتی از خواهران و برادران کوچکترش در کنار مادر در خانه ای کاهگلی انتظارشان را میکشیدند تا شبی دیگر در کنار هم در مقابل آتش وسط اتاق جمع شوند و شام ناچیزشان را دور هم بخورند
    این بود گوشه ای از زندگی مردمان تهیدست و قشر کارگر در زمان فئودالهای رژیم گذشته زندگیه ارباب رعیتی
    سالهاست که دخترک طعم خوشی را نچشیده این بخش کوچکی از خاطراتش در سالهای 1344-45 بود
    اینک سالها از آنروزها میگذرد حکومتی دگرگون شد به گمان آمدن روزهای بهتر, اما کاش متحوّل میشد
    و اینچنین روزهائی در تاریخ این سرزمین به ثبت نمیرسید
    مرگ از در و دیوار احساسات مردم بالا میرود و سقوط انسانیت فاجعه دقایق مردمان این دیار است
    کودکان و زنان دستفروش, دختران خودفروش و مردان وطن فروش
    به مردم اینجا چه باید گفت در صورتی هر سال هزینه بسیار زیادی صرف ساختن مساجد و رفتن به سرزمین اعراب می کنند که بسیاری از نزدیکانشان در فقر دست و پا میزنند
    سالهاست دنیا بر اساس تلاش کوشش طبقه فرودست و کارگر در گردش است اما این نظام سرمایه داریست که هیچگاه حاضر نبوده و نخواهد بود تا میدان را برای آسایش این قشر بسیار ارزشمند و البته بسیار ضعیف باز کند و همآره با ایجاد موانع سعی در جلوگیری از پیشرفت اقتصادی آنها داشته است
    وجود نیروی انسانی در هر اجتماعی نقش همانند منابع نفتی را بازی میکند کافیست تنها در یک جامعه کارگران برای مدتی از کار کردن دست بکشند آنگاه به سرعت چرخهای صنعت از حرکت باز خواهد ایستاد
    و اقتصاد جامع فلج خواهد شد
    نگو روزت گرامی آب از سر من سرگردان مدتهاست گذشته
    در انتها تنها اکتفا میکنم به قطعاتی از حقایق همراه با توهم از جبران خلیل جبران, شاید کمی از این تشویش بیکاری و سردرگمی بکاهد وتسکین این درد مزمن باشد
    کاش آن شب شوم نبود

    جبران چنین میگوید
    دوست تنگدستم, اگر تنها میدانستی که نداری که اینچنین تهی دستت ساخته, همان چیزی است که راز دانش داد ورزدیدن و شناخت زندگانی را برایت می گشاید, دیگر از بخت خویش نمی نالیدی
    می گویم دانش دادورزی, زیرا دارا چنان سرگرم اندوختن دارائی های خویش است که دیگر زمان جستن دانش ندارد
    و می گویم شناخت زندگی, زیرا توانگر در تلاش خویش برای رسیدن به توانمندی و شکوه آزمندتر از آن است که بتواند راه راست و راستی را بپیماید


    و رنجی که به جان خریده ای
    به خواست آسمان
    جای خود را به شادمانی خواهد داد
    و نسل هائی که خواهند آمد تنگ دستی و اندوه را
    آموزه های برابری و مهر خواهند شمرد

    Free Site Counters
    sokoot night