Friday, August 18, 2006

تب

طی این روزهای گرمی که گذشت و دولت مهرورز تنها دوساعت از بیست وچهار ساعت شبانه روز قطعی آب نداشت و زندگی مثل همیشه از سمت تلخش به کام ما شده بود رفتیم تا یک کمی زیر تیغ آفتاب حداقل یک خدمتی کرده باشیم درسته همه چیز سخت بود اما هنر من هم همینه و زمانی که به نتیجه می رسم یعنی درست وقتی که دستگاه بعد از یک هفته تلاش راه می افته خستگی کار کمی از تنم خارج میشه اما درست وقتی که یک ضد حال از مالک بخوری دیگه صد برابر خستگی توی بدنت جا خوش می کنه
کاریش نمیشه کرد این فرهنگ عقب مانده ایرانیه دیگه با یک کوله بار ادعا
همه توی تئوری خوب حرفه ای هستن اما موقع عمل
اصلا چه ربطی داشت این جنگ اسرائیل هم حالا میشه گفت به پایان رسید اما نتیجه باید گفت که دقیقا مثل این شده
اما حقیقتا از شنیدن اسم لبنان یاد جبران خلیل معروف می افتم با شناختنش می توانیم عنوان کنیم که همه مردم لبنان جنگ طلب نیستند
یک خلاصه از زندگیش سعی کردم اینجا بیارم خواندنش خالی از لطف نیست من که از زندگی این شخصیت لذت می برم

جبران خلیل جبران (1883-1931) نویسنده شاعر و نقاش پر آوازه لبنانی که بیشتر زندگی اش را در آمریکا گذرانده است. او که نوشته هایش- به ویژه کتاب " پیامبر دیوانه" او- تا بیش از پنجاه سال در رده پرفروش ترین کارهای ادبی جهان به شمار می آمدند نزدیک جنگل های " سدر مقدس" لبنان در روستای بشری دیده به جهان گشود و. در یازده سالگی همراه خانواده اش با تاب آوردن سختیهای فراوان و از راه دریا به آمریکا رخت کشیده و در گوشه فقرنشین" چینی ها"ی بوستون نشیمن گزید.جبران در شانزده سالگی و پس از آنکه در دبستان های بوستون آموزش گرفت وبه ویژه در نگارگری از خود نبوغ چشمگیری نشان داد به لبنان بازگشت و در دانشکده فلسفه بیروت نام نویسی کرد. پس از چند سال برای پیگیری آموخته های هنری اش به پاریس رفته و در آنجا شیفته کارهای رودن نقاش و پیکره ساز برجسته فرانسوی شد و در نگارگری و نویسندگی تجربه هایی به دست آورد و دیری گذشت که نقاشی هایش به نمایشگاههای بزرگ جهان راه یافته و او را در رده نگارگران نامداری چون"رودن" فرانسوی و "ویلیام بلیک" انگلیسی جای دادند. پس از 3 سال او از فرانسه به آمریکا بازگشت و نوشته هایش را در نشریات و انجمن های ادبی آمریکا به چاپ رساند. این نویسنده توانا در زندگی خود نزدیک به 18 کار ارزشمند ادبی به یادگار نهاد و در آنها ژرف ترین اندیشه های فلسفی و پر جوش و خروش ترین احساسات شاعرانه و لطیف خویش را پیش کشید
خلیل جبران در نوجوانی و زمانی که در لبنان بود دلباخته دختری زیباروی شد اما پدر و مادر دختر از آنجا که او تهیدست بود او را به دامادی خود نپذیرفتند
پس از چندی جبران دلباخته ژوزفین پیبادی شاعره گمنام بوستونی شد اما او نیز از بهر تنگدستی پیشنهاد ازدواجش را نپذیرفت و خود با مرد دیگری ازدواج کرد. بعدها جبران با ماری هسکل آشنا شد که 10 سال از او بزرگتر بود و با ویرایش کارهای ادبی او و پشتیبانی ها و دلگرم سازی هایش دل او را ربود. اما ماری نیز پیشنهاد زناشوئی جبران را از بهر اختلاف سن شان نپذیرفت. جبران همواره بیم داشت که نقش ماری در پایه پشتیبان مالی او پیوند روحی میان آنها را کدر سازد و آن دو پیوسته درباره دشواری های مالی و ازدواج و مسائل دیگر با هم بگومگو داشتند. سرانجام ماری نیز با مرد دیگری ازدواج کرد. اما تا 17 سال با خلیل جبران پیوند نامه نگاری داشت و همواره الهام بخش و پشتیبان کارهای او بود.در سال 1923 جبران نامه نگاری نزدیکی با زن نویسنده عربی به نام "می زیاده" آغاز کرد. بعدها می قهرمان نوشته های جبران شد و در پایه ویراستار و همدم دوردست او در زندگی اش نقش بزرگی بازی کرد اما جبران بیمارتر و تنگدست تر از آن بود که برای ازدواج با او به لبنان بازگردد. خلیل جبران سرانجام در سال 1931 از بیماری قلبی در نیویورک درگذشت و پیکرش با بزرگداشت بسیار در زادگاهش به خاک سپرده شد

پ/ن
زندگی جزیره ای است در اقیانوس تنهائی جزیره ای با تخت سنگهای امید درختان رویا گلهای تنهائی و نهرهای تشنگی
جبران خلیل جبران

2 Comments:

Blogger PaRaDa said...

man ham jabran ro dust daram makhsusan ketabe paiambar va divanash ro!
sharmande ke nemitunam mizane tabesham ro tanzim konam
:D

August 19, 2006 9:20 PM  
Anonymous Anonymous said...

خلاصه و زیبا از جبران نوشتید. هنوزم که هنوزه در حال و هوای داستان کوتاه "شیطان" نوشته جبران هستم. با وجودی که چند سالی ست که از اولین بار خوندن اون داستان می گزره. با شعراش هم ارتباط خوبی دارم

August 26, 2006 1:21 PM  

Post a Comment

<< Home

Free Site Counters
sokoot night