Friday, March 10, 2006

8 march

به یادآر آن روزهائی را که در کنار هم بودیم, خوب یادت هست؟ من تو همبازی یکدیگر بودیم ,چگونه احساسات کودکانه مان را با هم تقسیم می کردیم
از آن زمان که تو را در پوششی از لباس جای دادند تا حائلی شود میان من وتو, از آن هنگام که پشت نیمکتهای چوبی مدرسه نشستیم کم کم همه آن احساسات پاک و کودکانه رنگ باخت ,جایش را به دنیای توخالی از تفکرات بزرگترها داد. نگاهمان دیگر متفاوت شد نه من از دنیای تو چیزی فهمیدم و نه تو از من
هر بار که تو سرراهم قرار میگرفتی و نگاهمان در همدیگر گره میخورد سرخی خون بود که بر چهره ام می دوید و بدنم پر از حرارت می شد دیگر من و تو آن کودک دیروز نبودیم
تو را به خاطر من و من را به خاطر تو مواخذه کردند ,به پشت میزهای محاکمه کشیدند. چه سیلیها که به خاطر هم بر صورتهایمان نواخته نشد. از آن شبی که تو را در کنارم پیدا کردند چه جنگ و جدالها که به را نیفتاد, تازیانه شلّاق بود که تحمّل می کردیم .هرگز نفهمیدم که چرا تو را به خاطر ارضاء غرایزت به گرده سنگها بستند و تو را به گودالی انداختند تا با برخورد سنگی جان دهی
نمیدانستم که بهای در کنار هم بودن آنقدر هست که جان تو را بگیرد و من را اسیر کنج زندانها وبازداشتگاهها کند. همه چیز را به دیده انسانی می دیدم نه یک فاصله زنانگی و مردانگی هرگز این مرزها را نشناختم
تو را در پستوی آشپزخانه ها حبس کردند تا از اجتماع دور بمانی و فسیل شوی و یا تبدیل به یک ماشین جوجه کشی شوی و هر سال یک بچه به بارآوری آنطور که آقا میخواهد
هر شب که او هوسش بالا رفت تو را به زیر کشید و هر زمان که تو نیاز به ابراز احساسات داشتی آن را در نطفه خفه کردی تا کسی نگوید بی حیائی
دیروز هشت مارس روز تو بود روزت گرامی

درود فراوان بر سیمین بهبهانی اگر چه یک شاعر است و نه یک دارنده جایزه صلح نوبل ونه یک فعال آنچنانی حقوق زنان اما دیروز هشت مارس با تمام کهولت سن و کسالت حاصل از بیماری به پارک دانشجو رفت تا در کنار دیگر زنان آزادیخواه فریاد آزادی سر دهد و چوب چماقداران دیکتاتوران زن ستیز را تحمل کند
هیچ مردی بدون وجود زنان ساعتی نمی تواند زندگی آرامی داشته باشد تمامیه مردان بزرگ تاریخ که مجرد بودهاند در دستنوشته ها و یا آثار و خاطراتشان حضور زن یا زنانی فاش شده است مانند خیّام, ویلهم نیچه, ویتنگشتاین و بسیاری دیگر

بخشی ازشعر سیمین بهبهانی در مورد زن با صدای خود سیمین بهبهانی






























گزارش از سیمین بهبهانی از حادثه دیروز در مصاحبه با صدای آمریکا





























9 Comments:

Anonymous Anonymous said...

chi begam aryaye aziz
faqat hamino begam ke alan modatiye AZ IRANI BOODANAM SHARMAM MIYAD faqat hamin!

March 10, 2006 9:34 AM  
Anonymous Anonymous said...

commente zibat ro didam. vaqt shod hatman mofasaltar dar oon mored minvisam. axe rastesh o bexay man faqat mixastam xeyli kootah va moxtasar eshareii be oon mozoo dashte basham. ama xoob shod choon mosamam shodam mofasaltar benvisam dar hamoon rabete. barat sale xoobi ro arezoo mikonam. kiss yuo

March 11, 2006 4:03 AM  
Anonymous Anonymous said...

bayad minveshtam kiss you eshtebah shod!

March 11, 2006 4:04 AM  
Anonymous Anonymous said...

آدم اینجا تنهاست.....

March 11, 2006 4:41 AM  
Anonymous Anonymous said...

salam be dooste khoobam.
dar tajamoe parke daneshjoo 3 nafar az doostanam be sheddat kotak khordand va 1 nafar ham dastgir shod.
ama dar morede anche dar morede khoda gofte boodi :
dooste man nemidanam etelaate zistshensiat cheghadr ast ke ingoone nazar dadi vali jahate etela arz mikonam ke mojoodati ke be ghole shoma tanha 1 goone hastand hamegi bedoone estesna 2 jofti hastand. yani inke ham nar va ham madde hastand va ba estefade az hamin vijegi ghader be taksir va tolide mesl hastand.
shad bashi va eide noroozet ham mobarak.

March 11, 2006 9:20 PM  
Blogger PaRaDa said...

8mars ham ba dava va kotak kari tu park migzare va hame chiz tamum mishe mire ta sale dige va baz ham hamin harfa va sherhaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
va hanuz hame chiz dar badtarin vazie momkenesh hast arya
mese hamishe
khodam ham darde khodam ro nemifahmam arya!

March 11, 2006 11:51 PM  
Anonymous Anonymous said...

salam
man hich vaght asheghane naneveshtam ke bazam benevisam ...
un jomle jariyanat dasht tuye poste jadidam neveshtam..
shad va salamt bashi...

March 12, 2006 3:08 AM  
Anonymous Anonymous said...

همون هيچي نگيم بهتره !!!!!!

March 13, 2006 3:33 AM  
Anonymous Anonymous said...

دردهای ملت درمانده ما از هزاران گذشته است ولی درد نا انسان یا نیمه انسان شمردن زنان که از فرهنگ استعماری اعراب بدوی به این آب و خاک اعمال شده بالاترین درد و واقعا جانکاه است. موفق باشی

March 14, 2006 3:23 AM  

Post a Comment

<< Home

Free Site Counters
sokoot night