Friday, April 14, 2006

لطفا اعدامم کنید

صبح سه شنبه است بیست و دوّم فروردین هزار و سیصد و هشتاد و پنج خورشیدی یازده آوریل 2006
آنچه که قرار است اینجا بیاورم یک داستان نیست بلکه حقیقت تلخی است که هرزگاهی مردم این سرزمین به صورت آشکارا شاهد آن هستند
ساعت نزدیک هشت است کودکان هنوز در حال رفتن به مدرسه هستند و بزرگترها در حال حرکت به سمت محل کارشان آسمان ابریست در گوشه ای از فضای خالی کنار چهار راه جائی که تا قبل از این محل کاسبی دستفروشهای هفتگی بوده . جرثقیلی پیشانی سفید حاضر میشود این وسیله دیگر برای همه آشناست حتما همه یکبار آنرا از طریق تلویزیون سراسری جام غم دیده اند دیگر باید نامش را گذاشت ماشین مرگ
در چشم به هم زدنی قاتلان وآدمکشان نیروی افتضاحی در محل مستقر می شوند
جمعیّتی از زنان و مردان و کودکان کم کم دور تا دور ماشینها حلقه می زنند
شیپورچی یا جارچی شروع می کند به خواندن نامه مرگ جوان بیچاره ای که در ماشین خودش را آماده مرگ کرده است
بسم... بنابر کیفرخواست مورخ.....قانون کیفری قوه قضائیه کل کشور بند....آقای سعید حبیبی به جرم شرارت واسترداد یک عدد اسلحه کلاشینکف, یک قبضه کلت کمری و کلاه گیس ....محکوم به حکم اعدام در ملاء عام .................این حکم پیش از این به تائید دیوان عالی کشور رسیده است ......تا درس عبرتی باشد برای همه مردم
ضربان قلبهای تماشاچیان تندتر و تندتر می شود آدرنالین خون همه در حال بالا رفتن است و مدام کورتیزول ترشح می شود
قربانی بیچاره با پای خودش از ماشین مرگ بالا رفته و آماده سفری اجباریست برای همیشه
لحظه ای بعد با چشمهای بسته او را در میان چشمهای از حدقه درآمده مردم بالا می کشند دیدن چهره زنان و دختران بسیار دردناک است چادرها و یا روسریهایشان را بر صورت گرفته اند و مدام اشک می ریزند صدای ناله هایشان را میتوانی بشنوی پس از چند تکان کوچک جان میدهد
بیچاره قربانی روزگار خودش شد, زجرآور است, شخصی که این صحنه را تعریف می کرد ابتدا سعی کرد تا ناراحتی و روان پریشان درونش را پنهان کند اما در انتها نتوانست و با خشم گفت اگر خمپاره اندازی داشتم همه شان را می کشتم
قربانی را تا حدودی می شناختم از لحاظ روانی انسان سالمی نبود باید او را درمان می کردند نه اعدام
کثیف ترین عملی که در طول زندگی از آن یاد خواهم کرد اعدام است او اسیر یک ایدئولوژی پوسیده شد
چرا هیچ کس سئوال نمیکند پس قاتلین قتلهای زنجیره ای چه شدند قاتل زهرا کاظمی کجاست
آنقدر عرصه را بر این جوان تنگ کردند که خودش از قاضی خواسته بود تا اعدامش کنند
یاد روزی افتادم که که می خواست سیگار بخرد بیچاره وقتی دست در جیبش برد سر تبری را میان لباسش دیدم به رویش خندیدم میدانست که او را به تمسخر گرفته ام خودش هم می خندید
او مشکل داشت هر وقت که مشروب می خورد تعادل روانی نداشت و یکبار شاهد نزاع بعد از مستی او بودم به هیچ عنوان در حالت عادی نبود بی هیچ واهمی با تبرش حمله می کرد
آنروزها که او اینچنین بود گویا خبری از عوامل چماقدار نبود و همه مرده بودند
اینها همه از تبعات زندگی در مناطق فرودست اجتماعیست
شاید او نیز دوران کودکی در خیابان شاهد اعدام و به قتل رسیدن شخص دیگری بوده است و اینگونه بر او استنباط شده, چون مردان قانون می کشند پس کشتن خوب است
نمیدانم او چه کسی است که تشخیص مرگ و زندگی برای یک انسان می دهد و جواز مرگ صادر می کند پس فرق شما با یک قاتل در چیست؟
هیچ وقت کسی به این فکر نمیکند که همه انسانها برابر نیستند چرا شخصی قاتل و یا سارق میشود و آن دیگری پزشک پروفسور و یا دانشمند
شرایط اجتماعی دوران کودکی سازنده فردای یک انسان است هر گاه توانستیم در تربیت کودکان موفق باشیم جامعه و یا گروه سالمی خواهیم داشت
حاکمین و ظالمین همیشه راه آسان را انتخاب می کنند و به جای حل مسئله صورت مسئله را از میان بر میدارند
در این جامعه به حرمت انسانی تجاوز می کنند و آنقدر اندوه در میان مردم ریشه میزند که دیگر تنها شکست است که در اجتماع حاکم میشود و مردم با روحیّه سرخوردگی به زندگی که به تن داده اند و عادت کرده اند ادامه می دهند در صورتیکه که خلاقیّت از بین رفته است

7 Comments:

Anonymous Anonymous said...

واقعا و از صمیم قلب موافقم . ما آدمها حق گرفتن چیزی رو که خودمون هیچ حاطه ای توی اون نداریم و تازه قابل برگشت هم نیست رو ناریم . من معتقدم اعدام پاک کردن صورت مسئاله به حیوانی ترین شکل ممکنه .

April 13, 2006 10:07 PM  
Anonymous Anonymous said...

az nemayandegan xoda gheyr az in che entezari darin? xodaii ke bozorgtarin eftexarash xalq in kesafathast?!

April 14, 2006 11:35 AM  
Blogger PaRaDa said...

salam arya jan
vaghean tamame ehsasam az in matnet in bud:
:(
merc vase tabrike tavalod rasti

April 14, 2006 10:21 PM  
Blogger Omni said...

Hello from America!! :-)

April 15, 2006 6:41 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام آريا جان

...نگوئيم که با نام اسلام اين کارها را ميکنند ! اين اسلام واقعيست

در مورد اون داستان تن فروشی دانشجویان به استادان ، متوجّه شدم که صرفآ به خاطر گرفتن نمره است
در اينجا و در محل کار من هم صرفآ به خاطر گرفتن ساعت کاری بيشتر ، در ساعات خوب روز است

راستش آن سروری که من استفاده ميکنم فيلتر نيست ، دقيقآ همون سروريست که آن عکسها را برای تو ذخيره کرده بودم
جريان کار اينجاست که وقتی در اين وبلاگ عکسهای ذخيره شده را استفاده ميکنم ، سريعآ آن آدرس را فيلتر ميکنن

ای مُرده شوره هرچی آدم قرون وسطايی است را ببرن که اين ملت کمی نفس راحت بکشن

April 16, 2006 9:36 AM  
Anonymous Anonymous said...

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به آریای عزیز.
عمادالدین باقی در مقاله های مفصلی که بر روی سایتش موجود است از دیدگاه جامعه شناسی نشان داده است که مجازات اعدام هیچ تاثیری بر کاهش جرایم ندارد. همچنینی در چند مقاله دیگر نیز به اثبات رسانده است که در اسلام مجازات اعدام تنها در بعضی شرایط خاص مجاز است و در شرایط عادی - مانند زمانه فععلی - مجازات اعدام مجاز نیست.
و من الله توفیق.

April 18, 2006 4:59 AM  
Anonymous Anonymous said...

در این جامعه به حرمت انسانی تجاوز می کنند و آنقدر اندوه در میان مردم ریشه میزند که دیگر تنها شکست است که در اجتماع حاکم میشود و مردم با روحیّه سرخوردگی به زندگی که به تن داده اند و عادت کرده اند ادامه می دهند در صورتیکه که خلاقیّت از بین رفته است


من با متن به روز شده شما موافقم و حقيقتي بوده كه شما اون را به نگارش اوردي در قسمت بلا نوشتي....شرایط اجتماعی دوران کودکی سازنده فردای یک انسان است هر گاه توانستیم در تربیت کودکان موفق باشیم جامعه و یا گروه سالمی خواهیم داشت خيلي دقيق گفتي دوست محترمم هميشه

April 18, 2006 5:36 PM  

Post a Comment

<< Home

Free Site Counters
sokoot night