Thursday, December 01, 2005

خود ارضایی

مثل روزای قبل صبح ازخواب که بیدار شد صبحانش خورد سریع رفت بیرون اپارتمان زیر پله ها
قایم شداونقدر منتظر موند تا مهدیه با مامانش برای خرید برن بیرون.تو کله تابستون این شده کارهر روزشکه بشینه اونجا زیر پله ها تا وقتی که مهدیه مامانش میرن بیرون از لای پله ها شرت مهدیه رو نگاه کنه .اونقدر این کاروتکرار کرده که دیگه میدونه مهدیه چند تا شرت داره اونم از چه رنگی ازاونشبی که خوابش نبرد و کنجکاو شد تا از سوراخ در ببینه مامان باباش برا چی بیدارن یه حال خاصی داره همش میخواد سر در بیاره که این کارا چیه و خودش رو بیشتر به مهدیه نزدیک میکنه.هر چی خودش رو میچسبونه به مهدیه یه حالی میشه براش تازگی داره دیگه شده کار هر شبش بیدار بمونه با اون بازی کنه هی اون بگیره تو دستاش فشارش بده خیلی از اینکار خوشش میاد.بعضی از همون شبا باید بره سراغ اتاق مامان بابا و سوراخ در .یه جورایی دیگه اصرار داره تنها بره حموم اونجا خودش رو تو ایینه هی نگاه کنه بعدم اون بگیره تو دستش باهاش بازی کنه.وقتی فشارش میده یه حسی میشه براش تازگی داره یاد باباش میفته و سوراخ در یه روز که با مهدیه تنها بود انو نشون مهدیه داد اما مهدیه چون چند سال از ش بزرگتره به حساب بچگیش گذاشت ولی از همون وقت همش دست به اونجاش میکشه که چرامال او اونطوری نیست.
اما بالخره تو همون سالها وقتی با هم تنها بودن داشتن نقش یه زن و شوهر بازی میکردن دو تایی لخت شدن شروع کردن مثل مامان باباش با هم همون کارارو انجام بدن.اولین بارش بود اما تجربه خیلی خوبی بود هر دوتا از اون به بعد نسبت به یه حس خاصی داشتن.همش دوست داشتن با هم تنها باشن
اما تو یکی از روزای کودکی وقتی از مدرسه اومد متوجه شد که مهدیه با مامان باباش قرار از اونجا برن یه جای دیگهانگار دیگه همه چیز تموم شده اونقدر ناراحته که اونشب بدون شام میخوابه.خاطرات اون روزا هیچوقت از یادش نرفته اونا هیچوقت با هم سکس واقعی نداشتن تنها مثل دو تا لوزبین بودن
مصطفی دیگه از اون روز هیچوقت انسان موفقی نبود و تعادل عصبی نداشت.این روزا دیگه چیزی به پایان زندگی ناموفقش نمونده طبق نظر قاضی دادگاه قراره به جرم داشتن تماس جنسی با خواهرش و باردار شدن اون تا چند وقت دیگه اعدامش کنن

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

salam!
dastaanetoon ro khoondam. doost daram bedoonam in zaayede zehne shoma boode ya ettefaaghie ke oftade ya einan naghlesh kardin?
dar har soorat, adame agaahi dar senne boloogh dar keshvare ma bidad mikone, ye jaaii hamin chand rooz pish khoondam ke ellate penhaane nimi az talaaghha, moshkelaate jensie ke axaresh be dalile adame amoozeshe dorane bolooghe.
masaleye jaleb ine ke dalile bishtare in adame amoozesh haa, sharm va haya onvan mishe ke in aslan ghaabele ghabool nist.. too jame'ye ma, raahe halli baraaye in masaael nadaran va masaayele jensi ro faghat ba "sokoot" azsh migzaran.
hala az in nokteye ejtemaaii ke begzarim, neveshtat, neveshteye khoobi bood. amma be nazare man jaaye kaare bishtari dasht. mishod ehsaasaate oon adam behtar parvaroonde beshe... va aakharesh, mitoonest kalamate tsir gozar tari estefaade beshe...
all in all, neveshtat ro tahsin mikonam va be nazare man yeki az post haaye khoobet bood...
movaffagh bashi...

December 04, 2005 12:23 AM  
Anonymous Anonymous said...

eyy baba! baba in che basaatie?! comment haato azad bezar baba!!

December 04, 2005 12:25 AM  

Post a Comment

<< Home

Free Site Counters
sokoot night